دین دولین تهیه کننده ای است که سالها دوستی دیرینه ای با رولاند امریش ، کارگردان برجسته ژانر " نابودی دنیا " برقرار کرده است. این دو از زمان ساخت قسمت نخست فیلم « روز استقلال » در سال 1997 ، همکاری مستمری را با یکدیگر آغاز کرده اند که طی آن دولین تهیه کننده آثار بوده و امریش وظیفه کارگردانی را برعهده داشته است. حالا پس از دو دهه ، اینبار خودِ دولین عزمش را جزم کرده که تا پا جای رفیق قدیمی اش بگذارد و اثری در ژانر " نابودی دنیا " بسازد که در آن قرار است به یک بهانه عجیب و غریب، دنیا بار دیگر دستخوش نابودی شود.
طی سالهای اخیر بحث تغییرات اقلیمی بسیار در سطح جهان مورد توجه قرار گرفته و تمام کشورهای صنعتی جهان یکصدا شده اند تا ساز و کارشان در حوزه تولید آلودگی را مدیریت کرده و زمینی سبز و پاک در اختیار بشریت قرار دهند. البته اخیراً ایالات متحده تصمیم گرفته از معاهده ای که در این مورد تنظیم شده خارج شود چراکه معتقد است چنین سندی اصلاً ابداً توجیه عقلانی ندارد و هزینه های فراوانی برای این کشور در پی خواهد داشت. سوژه اصلی فیلم « ژئواستورم » یا « طوفان جغرافیایی » نیز برگرفته از مباحث آب و هوایی سالهای اخیر جهان می باشد که در اینجا با تجزیه و تحلیل به سبک امریش و دولین، تبدیل به یک بحران درست و حسابی برای نابودی جهان می شود!
داستان فیلم در سال 2019 رخ می دهد. در این سال مجمعی متشکل از 18 کشور دنیا به رهبری آمریکا و چین، تصمیم گرفته اند تا ایستگاهی فضایی را دایر نمایند تا از طریق آن بر تغییرات خطرناک آب و هوایی سیاره زمین غلبه نمایند و جلوی بروز فاجعه را بگیرند. مهندس طراح این سازه جک لاوسن ( جرارد باتلر ) است که پس از اتفاقی که مقصرش او نبوده، از کار معلق می شود و برادرش مکس ( جیم استارگرس ) جایگزین او می شود تا کارها را سازماندهی نماید. اما پس از سه سال زمانی که منطقه ای در افغانستان بصورت یخ زده یافت می شود، مشخص می شود که سیستم حفاظت از تغییرات اقلیمی خیلی هم درست و حسابی کار نمی کند. به همین جهت این بار مکس پس از سه سال به سراغ جک می رود تا او را مجاب کند که به کار بازگردد و دنیا را نجات دهد اما..
چنانچه پیش از این به تماشای آثاری از همکاری مشترک دولین و امریش نشسته باشید، بدون شک می توانید نقطه ابتدایی و انتهایی فیلم را حدس زده و حتی دیالوگ ها و شخصیت پردازی آدمهای داستان را پیش بینی نمائید. « طوفان جغرافیایی » بطور کامل قراردادی ساخته شده و کوچکترین نشانی از خلاقیت و یا تغییر مسیری که نشان از تحول دیدگاه سازنده اش به مقوله نابودی دنیا طی دو دهه اخیر داشته باشد، ندارد. دولین از 20 سال پیش تاکنون، ذهنیت مشخصی را درباره نابودی دنیا در ذهن داشته و حالا پس از گذشت دو دهه و ارائه چندین فیلم سینمایی کاملاً مشابه با موضوع پایان دنیا، بار دیگر اثری را روانه سینما کرده که فرمول یکسانی با دیگر ساخته هایش دارد.
مهمترین نکته و در واقع اصلی ترین مزیت آثار اینچنینی، استفاده بهینه و هوشمندانه از فناوری جلوه های ویژه برای ساخت بحران می باشد که البته دولین همانند دوست صمیمی اش امریش، کوچکترین اعتقادی به این موارد نداشته و تا می توانسته CGI و جلوه های ویژه را در اغلب دقایق فیلم به تصویر کشیده که به نظر می رسد عامل اصلی تماشای فیلم، همین جلوه های ویژه هیجان انگیز اما کاملاً بدون کنترل است که همانند تبلیغات شرکت های سازنده کارت های گرافیک کامپیوتری، بی وقفه در به نمایش در می آیند تا هیجان کاذبی را در مخاطب ایجاد نمایند. هیجانی که البته در میان آن دقایقی هم به مخاطب فرصت استراحت داده می شود تا قصه را هم دنبال نمایند تا خیلی هم اثرشان شبیه به تبلیغات افکت های کامپیوتری نباشد!
در بخش داستانی، « طوفان جغرافیایی » پیرو تمام کلیشه های ژانر " نابودی دنیا " می باشد. در فیلم شخصیتی وجود دارد به نام جک که مطابق معمول نیت خیری دارد اما درک نمی شود تا اینکه دنیا به بن بست رسیده و دوباره افراد یکراست به سراغ او بروند تا اینبار او را به فضا بفرستند و دنیا را نجات دهد. دیالوگ های فاجعه بار و آکنده از شعار نیز بخش لاینفک « طوفان جغرافیایی » می باشد که البته چنانچه بخواهیم قضاوت منصفانه تری داشته باشیم، در اینجا جیک دیالوگ چندانی برقرار نمی کند بلکه تا آنجا که می تواند مونولوگ های شعاری بر زبان جاری می سازد تا شاید پند و اخلاقی هم به مخاطبش داده باشد. بطور کل باید گفت که شخصیت های قصه « طوفان جغرافیایی » کاملاً تک بعدی می باشند.
« طوفان جغرافیایی » را می توان دوست داشت اگر به چشم یک هیجان مطلق به آن نگاه کرد و نه یک عنوان سینمایی که در آن فیلمنامه، کارگردانی ، دیالوگ ، میزانسن و ... نقش بسزایی دارند. دین دولین در جدیدترین تجربه سینمایی اش ، الگوبرداری بی نقصی از امریش انجام داده و تمام اجزای تشکیل دهنده یک فیلم سینمایی را بطور کامل کنار گذاشته تا ما در نهایت تنها با صحنه های نابودی دنیا توسط طوفان و دریا و... مواجه شویم و هیجان زده شویم که این مورد نیز تنها در مواجه نخست جالب توجه است و در دفعات بعد به ورطه تکرار می افتد. فیلمنامه ای که در آن شخصیت ایرانی که پرچم ایران بر روی یونیفرمش حک شده را به عنوان نقش منفی و عامل نابودی دنیا مطرح می نماید ور در آن سو شهروندان دُبی را نجات یافته!